دل به تو دادم و
از تو ز خودم جاری تر
بی خودم از خود و از تو
به جهان باقی تر
مست میگردد
از آن جنگل چشمت جانم
خیره در عطر تنت
در گذرت پنهانم
نذر کردم که سخن باز کنی
گر تو طناز کمی ناز کنی
جان خود بر کف دستت بنهم
طرح امید به پیشانی غم ها بزنم
من از اینجا
به تو دلداده و دلبسته تنم
خاک پایت، وطنم
چشم تو سبز و دلم سبزتر است
خزر از عمق نگاهت به تمنا پیداست ...
تاریخ سروده: ۱۷ام اسفند ۱۴۰۳
شماره ثبت وبلاگ: ۱۷۱۲۱۴۰۳
کلیه ی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به حسین جهانبخش میباشد و هرگونه سرقت ادبی، کپی برداری و انتشار بدون ذکر منبع پیگرد قانونی را بدنبال خواهد داشت.
- ۰ نظر
- ۲۷ اسفند ۰۳ ، ۱۵:۱۹