نماز حنجره
دوشنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، ۰۳:۰۶ ب.ظ
چشم میبندم و
در سر چه خیال و چه محال
که تو در خفته ترین حالت غم پنهانی
گفتمش میمانی!!؟
قصه ی تازه تری میخوانی!!!؟
رفت انگار نه انگار که من
روزها فکر من آشفته، دلم طوفانی
او نپرسید که حال دل من
به چه احوال به سر خواهد برد
فکر خود بود، که تنها نشود
زین یکی عشق، که رسوا نشود
برود تا نشود خاموش تر
وقت خاموشی شب، حنجره را
بتراش و چشم خود تر بنما
لیکن از پنجره ها
چه امیدی بجز از صبح سپید
نور خورشید و دلی پر ز امید
میتوان داشت و خاست؛
و نماز حنجره برپا شد ...
تاریخ سروده: ۲۶ام اسفند ۱۴۰۳
شماره ثبت وبلاگ: ۲۶۱۲۱۴۰۳
کلیه ی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به حسین جهانبخش میباشد و هرگونه سرقت ادبی، کپی برداری و انتشار بدون ذکر منبع پیگرد قانونی را بدنبال خواهد داشت.
- ۰۳/۱۲/۲۷