جنگ ۱
شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ
من و تو جنگیدیم
اندکی رقصیدیم
هر بدی را دیدیم
خم به ابرو ...
مست گشتیم از غم و
در سکوتی مبهم و
تاج احساست را
نَفسِ اعجازت را
با تعقل، هشیار، اندکی سنجیدیم
سرِ سودایی من
دلِ دریایی تو
لمسِ بودن
به هنگام شنیده شدنِ نِیِ شبان
از سرِ مستی، به دشت های فُغان
هر چه نشنیدیم را
نِی حماسی جلوه داد
چون که وقتش برسد
نغمه سر خواهم داد
درِ گوشِ، پرستوهای عشق
با تمام حس خویش؛ سرسپرده
قصه ی هجرت لک لک ها
مریوان، زریبار، هر بار
با تکرر در حماسی بودنش
یا که از اندوه بسیار آید از دل
هجرتی باید کرد
غم مرا شاعر کرد ...
تاریخ سروده: ۵ام فروردین ماه ۱۴۰۳
شماره ثبت وبلاگ: ۵۱۱۴۰۳
کلیه ی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به حسین جهانبخش میباشد و هرگونه سرقت ادبی، کپی برداری و انتشار بدون ذکر منبع پیگرد قانونی را بدنبال خواهد داشت.
- ۰۴/۰۱/۰۳