همسفر
سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۲۲ ق.ظ
همسفر با تو شدم
هم قطار قصه ها
شب شد و هنگام خواب
من تمام روز را
منتظر تا که ببینم
روی تو، خفته در ثانیه ها
بستر عطرآگین کنی با هر نفس
ناز تو پایان ندارد
خفته و بیدار، طناز منی
کوک و ناکوک، همساز منی
من که از آتش نمرود، افروزترم
از غفلتِ در خواب، مرموزترم
وز قصه ی فرهاد، جانسوزترم
در محکمه ی میان هر بازدمت
خاکستر تن به دست باد خواهم داد
ای همسفرم،
جانی بدهم برای بوسیدن تو
جان دگری برای بوییدن تو
ترسم که صدای هر خیالم
برهم بزند خواب لطیفت
ترسم که نوازش شبانه
مخدوش کند جسم ظریفت
ای همسفرم، قصه سرانجام ندارد
هرکس به سفر همسفری را باید ...
تاریخ سروده: ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲
شماره ثبت وبلاگ: ۲۵۱۱۴۰۲
کلیه ی حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به حسین جهانبخش میباشد و هرگونه سرقت ادبی، کپی برداری و انتشار بدون ذکر منبع پیگرد قانونی را بدنبال خواهد داشت.
- ۰۳/۱۲/۲۸